شخصی به نام آقای سید محمد حسینی که افغانی هستند و در منزل حضرت آیت الله مصطفوی مشغول هستند , تعریف می کند: یکی از روزهای ابتدای ماه قمری بود که  حضرت آیت الله مصطفوی داشتن شهریه طلبه ها را آماده میکردند تا اینکه به آقای حجه الاسلام مطهری تبار  بدهند تا برای قم و بقیه طلبه ها تقدیم  کنند.  من هم مثل هرروز قبل از شروع کلاس درسشون که ساعت 8 شروع میشد , صبحانه ای آماده کردم تا ایشان میل کنند . با توجه به اینکه آقازاده کوچک ایشان کار مالی آقا را انجام میدادند و کاشان نبودند لذا چند میلیونی پول آقا کم داشتن این باعث شده بود اشتهایی به صبحانه نداشتند و در فکر فرو رفته بودند که چطوری این پول رو آماده کنند تا شهریه اینها داده بشه. در همین حال خانم پیری وارد منزل شد و با عرض سلام و ادب از آقا درخواستی ملاقات داشتند و من هم به ایشان گفتم بروید ساعت 10 بیایید. آقا الان درس دارند و بین دو درسشون تشریف بیاوردید. (لازم به ذکر است بین دو درس صبح و قبل از ظهر  و همچنین بعد ازظهر ها تا پاسی از شب وقت ملاقات مردمی داشتند) . ولی آقا فرمودند که من اشتهایی به خوردن صبحانه ندارم تا درس هم شروع بشه وقت داریم . به خانم گفتند بفرمایید داخل اطاق من خدمت میرسم. بعد از چند دقیقه ای خانم خداحافظی کردند و رفتن.آقا صدا زدن و گفتن آقاسید محمد بیا داخل . من رفتم دیدم پاکتی دست آقا هست . و دقیقا همان مبلغی که کم داشتند را این خانم برای آقا آورده بودند. آقا فرمودند که سید این حوزه و شاگردانش همه متعلق به حضرت امام زمان (عج) هستند. خود حضرت همه این مشکلات را حل میکند و ربطی به من و امثال من ندارد. لازم به ذکر است  من دیگه از اون روز تا بحال اون خانم را ندیدم.