۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

دعای حضرت آیت الله مصطفوی

دیشب به عیادت یکی از دوستانمان رفتیم که توفیق نبرد با داعش نصیبش شده بود. ایشان که نخواستند اسمشون جایی گفته بشه. تعریف میکرد: من هروقت میخواستم عازم بشم برای نبرد با داعش خدمت حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله علیه مشرف میشدیم. و ایشان در حقمون دعا میکردند و قبل از خروج در گوش راست و چپ دعا میخواندند. و الحمدالله سالم برمیگشتیم. حتی وقتی ایشان در بستر بیماری هم بودند برامون دعا میکردند. بعد از ارتحالشون خدمت پسر بزرگوارش آیت الله حاج سید محمد علی مصطفوی میرسیدیم . و همان کار حضرت آقا را انجام داده و برامون دعا میکردند. یک روز ماموریتی پیش آمد که بایستی عازم عراق میشدیم. ساعت ۲ نیمه شب بودیم . من با تعدادی از دوستان و درجه دارها اومدیم دم در خانه آقا و به آنها گفتم که اگر دوست دارید آقازاده آقارا بیدار کنیم تا برامون دعا کنند ولی دوستان موافقت نکردند. لذا پیشنهاد دادم پشت درب منزل آیت الله مصطفوی بنشینیم و دعای توسلی بخوانیم و مشرف بشویم. درنتیجه ما نیم ساعت دعا و توسل خواندیم و حرکت کردیم. روزی برای نفوذ به قسمتی باید نیمه شب حرکت میکردیم و من هم چون نقش تک تیرانداز داشتم با تعدادی از بچه های یزد یه گروه پنج نفره تشکیل دادیم و با یک بلد در منزلی پنهان شدیم. و منتظر بویم تا بلد ما بهمون بگه کی حرکت کنیم. یه کم ماندنمان در اون منزل طولای شدو من هم خوابم برد. در عالم خواب حضرت آیت الله مصطفوی را دیدم مثل همیشه همان لبخندهای منحصر بفردش به لبانش بود. روبه من کردند و فرمودند : حاجی از سمت چپ برو .نکنه سمت راست حرکت کنی و ...در این هنگام از خواب بیدار شدم و اون بلدی که همراهم بود گفت به طرف راست حرکت کنیم و به طرف مسجدی که در اون محل قرار گرفته برویم. من بهشون گفتم من سمت چپ میروم ولی آنها اصرار کردند که این چه حرفیه ...من خونه ای سمت چپ بود نشون کردم و در حال حرکت بودیم که خمپاره ای خورد دقیقا به همان مرد بلدی که همراهمان بود و در این حادثه متاسفانه ۴ تا از دوستانم شهید شدم و من هم مجروح شد و بدنم اصابت شش تا ترکش قرار گرفت....بعدا فهمیدیم که این بلد نفوذی همان داعشی ها بوده که قصد کشتن مارا داشته. .... این دوستمان بعدا داستانی هم برامون برای شفا گرفتنش تعریف کرد که خیلی جالب بود.در این هنگام همه دوستان برای شادی روح آیت الله مصطفوی فاتحه خواندن و صلوات فرستادند خدا رحمتشون کنه.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

خواب عجیب از حضرت آیت الله مصطفوی

امروز جمعه در مسجد حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله یکی از مریدان حضرت آقا بنام آقای فرجدخت تعریف میکرد:چندی پیشا توی منزل یه اطاق دارم که شبها نماز و دعاهامو اونجا میخونم و تاپاسی از شب اونجا بیدارم و هروقت توفیق باشه نماز شبی میخونم.چند وقت پیش بعد از خواندن نماز شب خوابم برد. در عالم خواب حضرت آقا را دیدم  که حدود ۴۰ سال داشت و جوان بود و زیبا و با ایشان در بازار پشت سر هیئت عزاداری میکردیم. روبه من کرد و فرمودند : فلانی آیه الکرسی بخوان. منم عرض کردم چشم. باز آقا فرمودند : فلانی آیه الکرسی بخوان. منم عرض کردم چشم ...برای بار سوم فرمودند : فلانی آیه الکرسی بخوان . منم فکر کردم شاید آقا میفرماید که بلند بخونم ..منم شروع به خواندن کردم که از خواب پریدم....وقتی بیدار شدم سه بار آیه الکرسی خواندم و باز خوابید...صبحی که بیدار شدم رفتم وضو بگیرم دیدم لب در اطاقم زمینش یه جوری هست که کف فرش زمین که ختایی هست تکون میخوره . اعتنا نکرده ووضو گرفتم و بعد از نماز صبح بلند شدم برای خرید نان . دیدم فرش خیس شده....تا فرش را کنار زدم دیدم تمام زمین خیس خیس شده ...خیلی ترسیدم و پسرم را خبر کردم. اونم چون منزلش بنایی داشت رفت و استاد بنای خودشون را فرستاد منزل ما. اون تا اونجا را دید گفت فلانی از خونه برید بیرون که این اطاق میره پایین .....  همون روز اطاقم ریخت ...استاد بنا گفت برو خدارا شکر کن... زیر اطاق کاملا خالی شده بود...چندین نیسان فقط آجر خالی کردیم تا زیر خونه را بازسازی کنیم.....حالا فهمیدم که اون خواب چی بود.....و من با خواندن آیه الکرسی حفظ شدم از بلایی که قرار بود سرم بیاید...خدارحمت کنه آقا را که همیشه حرف دلامو میشنید و تا اونجایی که میشد کمکم میکرد....حالا هم در خواب کمکم کرد .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

نسخه ای جهت رزق و روزی از بیان مرحوم آیت الله مصطفوی رحمه الله

فرزند مرحوم حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله  نقل میفرماید که :  صبح روز شنبه ای بود که من قرار بود , شهریه حوزه علمیه را بدهم و حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله در بستر بیماری بودند.  بخاطر کسالتی که داشتند  ملاقات مردمی ایشان نسبت به ماههای قبل خیلی کمتر شده بود و از طرفی مخارج حوزه علمیه حضرت آیت الله مصطفوی نیز بالا بود. به حضرت آقا عرض کردم : آقاجون , برای هزینه های مدرسه بایستی کاری کنید و هزینه ها بالاست . منم پولی ندارم که جوابگو باشم.همانطور که حضرت آقا بعد از نماز صبح  روی تختشان نشسته بودند فرمودند:" وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛(این آیه مربوط است به سوره طلاق آیه 2 و 3) آقاجان فکرشم نکن خدا و امام زمان (عج الله)  درست میکنه.و مشغول به دعا خواندن شدند .کمتر از پنج دقیقه ای  نگذشته بود که قصد خروج از منزل داشتم تا به دفتر کار بروم ,  شخصی درب منزل را زد .و گفتند : با حضرت آقا کار دارم, من هم  بخاطر وضع حالشان گفتم : آقا کسالت دارند و نمیتوانند ملاقاتی داشته باشند. ولی حضرت آقا فرمودند : آقاجان برو درخانه ببین کارشون چیه؟.  لذا درب را باز نموده و کارشان را جویا شدم . وآن شخص بعد از پرسیدن مساله ای , پاکت پولی تحویل من  دادند تا به آقا بدهم و رسید دریافت کند.وقتی  آن پول را به حضرت آقا دادم , آقا فرمودند " وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا "....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

نذر کردن خانمی در مزار آیت الله مصطفوی

خانمی چندی پیش برسر مزار مرحوم آیت الله مصطفوی فاتحه میخواند و با خود یک جعبه شیرینی آورده بود. بعد از فاتحه تعریف کرد که :من هرهفته سر مزار آقا میام چندمدت پیشا اومدم از آقا گله کردم که پسرم نماز نمیخونه و خیلی بدشده.خیلی نذر کردم تاحالا . ولی اگر بچه ام خوب نشه دیگه نمیام سر مزارتون و با ناراحتی رفتم.روز بعد پسرم آمد و گفت مامان من میخواهم مشرف بشم حرم امام رضا (ع). بهش گفتم نمیخواد بری مشهد برو نمازتو بخوان.بعد برگشت و گفت مادرجان رفتم غسل توبه کردم و میخوام درست بشم......حالا منم آمدم نذرم رو بدم و ویه حاجت دیگه ای ازش بخواهم.بعد باحالت گریه گفت وقتی زنده بود درب منزلش باز بود و هیچ وقت دست خالی منو رد نکرد.مقبره اش هم همینجوره.خدارحمتشون کنه...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی