۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

نماز ابوبکر در بیماری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

مسلم در صحیح خود از «عایشه» این‌گونه روایت می‌کند:

هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد خانه‌ی من شد، فرمود:

94 - (418) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ، وَعَبْدُ بْنُ حُمَیْدٍ، - وَاللَّفْظُ لِابْنِ رَافِعٍ قَالَ عَبْدٌ: أَخْبَرَنَا وَقَالَ ابْنُ رَافِعٍ - حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، قَالَ الزُّهْرِیُّ: وَأَخْبَرَنِی حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: لَمَّا دَخَلَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْتِی قَالَ: «مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ» قَالَتْ: فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ رَقِیقٌ إِذَا قَرَأَ الْقُرْآنَ لَا یَمْلِکُ دَمْعَهُ فَلَوْ أَمَرْتَ غَیْرَ أَبِی بَکْرٍ، قَالَتْ: وَاللهِ، مَا بِی إِلَّا کَرَاهِیَةُ أَنْ یَتَشَاءَمَ النَّاسُ، بِأَوَّلِ مَنْ یَقُومُ فِی مَقَامِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَتْ: فَرَاجَعْتُهُ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، فَقَالَ: «لِیُصَلِّ بِالنَّاسِ أَبُو بَکْرٍ فَإِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ»

«بگویید ابوبکر با مردم نماز بگزارد. گفتم: یا رسول الله! ابوبکر مردی رقیق القلب و دل‌نازک است و هرگاه قرآن بخواند نمی‌تواند از گریه خودداری نماید ای کاش غیر ابوبکر را فرمان می‌دادی ... دو یا سه بار این سخن را تکرار کردم و او فرمود: باید ابوبکر با مردم نماز بگزارد، شما همراهان یوسفید.

صحیح المسلم 1 ص313 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری (المتوفى: 261هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، عدد الأجزاء: 5.



در حدیث دیگری عایشه می‌گوید:

683 - حَدَّثَنَا زَکَرِیَّاءُ بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: «أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ فِی مَرَضِهِ»، فَکَانَ یُصَلِّی بِهِمْ، قَالَ عُرْوَةُ: فَوَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی نَفْسِهِ خِفَّةً، فَخَرَجَ، فَإِذَا أَبُو بَکْرٍ یَؤُمُّ النَّاسَ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَکْرٍ اسْتَأْخَرَ، فَأَشَارَ إِلَیْهِ: «أَنْ کَمَا أَنْتَ»، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِذَاءَ أَبِی بَکْرٍ إِلَى جَنْبِهِ، فَکَانَ أَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِی بَکْرٍ "

«هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بیمار شد، (همان بیماری که به فوت او انجامید). بلال آمد تا از وقت نماز آگاهش نماید، فرمود: بگویید ابوبکر با مردم نماز بگزارد. تا آنجا که فرمود: شما همراهان یوسفید. پس نزد ابوبکر فرستادیم و او با مردم به نماز ایستاد که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در خود احساس سبکی کرد و با تکیه بر دو مرد بیرون آمد... و ابوبکر که وجودش را احساس نمود، خواست تا عقب برود که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به او اشاره فرمود به جای خود بمان. سپس آمد تا در کنار ابوبکر نشست و ابوبکر به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اقتدا نمود و مردم به ابوبکر اقتدا کردند.

صحیح البخاری 1 ص137 المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعة: الأولى، 1422هـ، عدد الأجزاء: 9.



طبری گوید که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:

حَدَّثَنَا ابْنُ وَکِیعٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی، عَنِ الأَعْمَشِ، قَالَ: وَحَدَّثَنَا أَبُو هِشَامٍ الرِّفَاعِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ وَوَکِیعٌ، قَالا: حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ، وَحَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الأَسْوَدِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: [لَمَّا مرض رسول الله ص الْمَرَضَ الَّذِی مَاتَ فِیهِ، أُذِّنَ بِالصَّلاةِ، فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، فَقُلْتُ: إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ رَقِیقٌ، وَإِنَّهُ مَتَى یَقُومُ مَقَامَکَ لا یُطِیقُ! قَالَ: فَقَالَ: مُرُوا أَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ، فَقُلْتُ مِثْلَ ذَلِکَ، فَغَضِبَ، وَقَالَ: إِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ]- وَقَالَ ابْنُ وَکِیعٍ: صَوَاحِبَاتُ یُوسُفَ- مُرُوا أَبَا بَکْرٍ یُصَلِّی بِالنَّاسِ، قَالَ: فَخَرَجَ یُهَادَى بَیْنَ رَجُلَیْنِ وَقَدَمَاهُ تَخُطَّانِ فِی الأَرْضِ، فَلَمَّا دَنَا مِنْ أَبِی بَکْرٍ، تَأَخَّرَ أَبُو بَکْرٍ، فَأَشَارَ إِلَیْهِ رَسُولُ الله ص أَنْ قُمْ فِی مَقَامِکَ، فَقَعَدَ رَسُولُ اللَّهِ ص، فَصَلَّى إِلَى جَنْبِ أَبِی بَکْرٍ جَالِسًا قَالَتْ: فَکَانَ أَبُو بَکْرٍ یُصَلِّی بِصَلاةِ النَّبِیِّ، وَکَانَ النَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلاةِ أَبِی بَکْرٍ اللَّفْظُ لِحَدِیثِ عِیسَى بْنِ عُثْمَانَ.

«آیا هنگام نماز فرا رسیده؟ شخصی گفت: آری، فرمود: به ابابکر دستور دهید با مردم نماز بخواند، عایشه گفت: ابوبکر مردی رقیق القلب است. به عمر دستور دهید. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: به عمر بگویید و عمر گفت: من بر ابوبکر مقدم نخواهم شد، مادامی که او حضور دارد، پس ابوبکر جلو افتاد، و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم احساس نمود از شدت تب او کاسته شده است، پس از منزل بیرون آمد و چون حرکت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به گوش ابوبکر رسید، خود را عقب کشاند و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پیراهن او را کشید و خود در جای او قرار گرفت و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نشست (نماز را نشسته خواند) و از همان‌جایی که ابوبکر انجام داده بود، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نماز را ادامه داد».

تاریخ الطبری ج3 ص197 المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: 310هـ)، (صلة تاریخ الطبری لعریب بن سعد القرطبی، المتوفى: 369هـ)، الناشر: دار التراث - بیروت، الطبعة: الثانیة - 1387 هـ، عدد الأجزاء: 11.


سؤال1:

اگر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به ابوبکر دستور داده بود که با مردم نماز بخواند، پس چرا با زحمتی که قادر به راه رفتن نمی‌باشد، به مسجد می‌رود و به نماز مشغول می‌شود؟

سؤال2:

آیا حضور پیامبر در مسجد برای تأیید ابوبکر بوده است؟ اگر چنین است، پس چرا او را کنار می‌زند و پیراهن او را می‌کشد و خود جای او می‌ایستد و نماز می‌خواند؟

سؤال3:

اگر ابوبکر به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اقتدا نموده است، چنانچه روایت می‌گوید، پس امامت او معنا ندارد. بنابراین، آیا ممکن است شخصی در زمان واحد و در یک نماز، هم امام باشد و هم مأموم؟

سؤال4:

این نمازی که ابوبکر به جای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خوانده، کدام نماز بوده است؟ (صبح، ظهر، عشاء) و در کجا این امامت انجام شده است؟ و چرا محدثان اهل سنّت در کتابهای خود این قضیه را متناقض یکدیگر نقل کرده‌اند؟

سؤال5:

اگر این نماز دلیل بر اولویت ابوبکر در خلافت است، پس چرا مهاجرین و انصار و حتی خود ابوبکر در سقیفه به آن استناد نکرده‌اند؟

سؤال6:

اگر نماز ابوبکر به جای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم موجب استحقاق او برای خلافت شده است، چرا «عبدالرحمن بن عوف» سزاوار خلافت نباشد؟ مگر نه این است که محدثان شما در مورد «عبدالرحمن بن عوف» از قول پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت نقل کرده‌اند و احدی از بزرگان شما در این روایت تشکیک نکرده‌اند .

بزرگان اهل سنّت متّفق القولند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نماز صبح را پشت سر عبدالرحمن بن عوف به جا آورده است:

وَفِی غَزْوَةِ تَبُوکَ هَذِهِ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَلْفَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ صَلَاةَ الْفَجْرِ

در جنگ تبوک رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز صبح خواند.

(اگر چه این مطلب به اعتقاد شیعه و صریح آیه شریفه «لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» سوره حجرات آیه1 باطل می‌باشد و در حضور پیامبر امامت دیگری بر آن حضرت باطل است).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

چرا ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شد؟

ذهبی در کتاب "تاریخ الاسلام" جلد 2, صفحه 584 مینویسد :

ابوبکر امتیازاتی داشت که به موجب آن به عنوان خلیفه معین شد, از جمله :

  1. نماز ابوبکر در بیماری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  2. قرابت و خویشاوندی ابوبکر با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
  3. مصاحبت ابوبکر با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غار
  4. مسن بودن ابوبکر

که به ترتیب هر یک را با شرحی مختصر بیان خواهیم نمود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

سوالاتی پیرامون مسائل اعتقادی , کلامی , فقهی ,تفسیری و تاریخی

در روز شهادت بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به فکر این افتادیم تا مطالبی را گرچند به مذاق بعضی ها شاید خوش نیاید ولی از باب علمی و تحقیقی در این دنیای مجازی بس آشوب مطرح نماییم شاید مثمر ثمر واقع گردد.  قبل از هرچیز از جناب آقای حجه الاسلام آشیخ حسین تهرانی که از مطالب ایشان استفاده میکنیم تشکر و قدردانی مینماییم.

  به گواهی تاریخ , مخالفان مذهب تشیع در طول چهارده قرن, همواره با حربه های گوناگون و سست بنیادشان در صدد حمله به پایه های بنیادین این مذهب بوده اند, به ویژه آن که در قرن چهاردهم افرادی با شیوه های عامیانه و غیر محققانه تا آنجا که توانسته اند به جامعه شیعی تهمت زده و در صدد تحریف اذهان عموم مسلمانان برآمده اند, با آنکه تاکنون عالمان بزرگ شیعی رضوان الله علیهم اجمعین بارها در کتابه های خود معتقدات شیعیان را در اصول و فروع دین شرح داده و به شبهات مغرضانه آنان پاسخ داده اند اما آنان بدون هیچ اعتنایی به توضیحات و پاسخ های عالمان شیعه به روش ناجوانمردانه خود ادامه داده و همواره با قلم های نیش دار خود , پیروان اهل بیت رسالت علیهم السلام را کافر , مشرک, یهودی  رافضی می خوانند!

لذا بر آن شدیم که سوالاتی را متناسب با مطالب اهل سنت و از کتب معتبر آنها مطرح نموده و با بررسی سوالات میتوانیم به کسانی که در بین ما هستند و طرفداری و پیروی میکنند از افرادی که با بیان  شبهاتی سعی در منحرف کردندجامعه مینمایند , فرصتی داده باشیم تا تعقل نمایند و از راه اشتباه برگردند و رستگار شوند.

از این رو تعدادی سوال را مطرح میکنیم.و جوابهای آنهارا ازکتب معتبر اهل سنت بیان مینمایم .

امید است که این مطالب چراغی باشد پر فروغ , فراروی رهنوردان حق و حقیقت و با مورد قبول واقع شدنش در پیشگاه حضرت باری تعالی و منظور نظر قرار گرفتن در نزد حضرت بقیه الله الاعظم عج الله تعالی فرجهم الشریف ذخیره ای باشد برای سرای دیگر.

سعی میکنیم در فواصلی کوتاه مطالب را ارسال و با توجه به بازخورد دوستان این مطالب را ادامه دهیم.لذاخواهشمند است از دوستان گرامی که این مطالب را مطالعه فرمایند و مارا از نظرات و پیشنهادات خود محروم نکنند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

شهادت حضرت فاطمه زهر از کلام اهل سنت

ایام شهادت بی بی دو سرا حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها , مصادف است با تعدد سخنرانیها و بازتاب حادثه بس دلخراش برای آن بانوی بزرگوار.گاها در بین صحبتها اختلافات شیعه و سنی هم بوجود میاید که قائدتا عده ای هم دنبال تفرقه بین مسلمانان هستند ...ولی باید این موضوع را فراموش نکرد که به هر قیمتی هم شده نبایستی پا روی اعتقادات خودمان بگذاریم. هرکاری بکنیم نمیتوانیم منکر تاریخ و اتفاقات آن شویم. و عدم بیان آنها نیز به مرور باعث فراموشی کل ماجرا و ضعف اعتقادی و ولایی آینده گان میشود. لذا با در نظر گرفتن آن مشکلات بیاییم در محافل خود حداقل گوشه ای از تاریخ را تعریف کنیم و برای اتفاقات آن بگریستیم.

در اینجا لازم است شرح واقعه را از کتاب روح المعانی اثر محمود أفندى آلوسی(1217 – 1270ق) از مفسران اهل سنت است. بیان کنیم :

زمانی که مردم باابوبکر بیعت کردند وعلی بیعت نکرد، ابوبکر قنفذ را به محضر علی فرستاد وگفت: به دنبال علی برو و به او بگو خلیفه رسول خدا رااجابت کن. قنفذ نزد علی رفت و پیغام ابوبکر به حضرت رساند. علی فرمود: چه زود به پیامبر خدا دروغ بستید ومرتد شدید. به خداسوگند پیامبر، غیر ازمن کسی را به خلافت منسوب نکرد. ابوبکر برای بیعت به دنبال علی فرستاد وعلی قبول نکرد، عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد. فاطمه برابر او قرار گرفت و فریاد زد: یا ابتاه یا رسول الله عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی فاطمه زد و نیز با تازیانه به بازوی وی زد در این هنگام فریاد فاطمه برخاست یا ابتاه . علی ناگهان از جای برخواست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت به زمین کوبید وضربه ای محکم بر بینی و گردن عمر نواخت.

نکات این مبحث : ۱ ـ در این حدیث ثابت شد که عمر بن خطاب به تهدید خود عمل کرده و خانه وحی را به آتش کشیده است و از ابوبکر دستور گرفته و ابوبکر نیز شریک جرم می باشد.

۲ ـ اذیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اذیت خداست و شخص اذیت کننده ملعون است و در آتش جهنم. سوره مبارکه احزاب آیه ی ۵۷ ( ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعد لهم عذابا مهینا ) آتش زدن خانه وحی اذیت حضرت زهرای اطهر است و در نتیجه اذیت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و طبق آیه ی شریف هر کس رسول خدا را بیازارد خدا را آزرده است و خداوند او را در هر دو دنیا لعنت می کند و برای او آتشی دردناک آماده کرده است. پس ثابت شد که عمر بن خطاب همین الان در آتش جهنم به سر می برد و ملعون در عالم است.

۳ ـ نکته بسیار مهمی که در این حدیث ثابت شد و آلوسی صاحب کتاب به آن اعتراف کرد این است که حضرت علی صلوات الله علیه وقتی عمر بن خطاب وارد خانه شد از کمربند او گرفت و او را به زمین زد و بر گردن و بینی او ضربه زد. این مطلب پاسخ شبهه ای است که جماعت مخالفین معتقدند که حضرت علی صلوات الله علیه در مقابل عمل عمر هیچ واکنشی نشان ندادند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

شهادت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها تسلیت باید

فاطمه س) قالت: قال رسول الله (ص): هذا جبرئیل (ع) یخبرنی: ان السعید , کل السعید, حق السعید , من احب علیا فی حیاتی و بعد وفاتی.(30

) فاطمه(س) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: این جبرئیل (ع) است که مرا خبر می دهد: همانا خوشبخت تمام خوشبخت و خوشبخت واقعی کسی است که علی را, در زندگی ام و پس ازمرگم دوست داشته باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

شرکت حضرت آیت الله مصطفوی در مراسم حضرت سید الشهداء

فرزند حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله نقل میکند : شب هفتم محرم بود که یکی از هیئت های کاشان  از حضرت آیت الله مصطفوی برای حضور در هیئتشان دعوت نمودند. شب هفتم شب مخصوص آن هیئت بود.و من به همراه حضرت آقا روانه آن حسینه ای شدیم. در بین راه آقا فرمودند که آقاجان اسم این هیئت  چیه؟ عرض کردم اینجا اون هیئت نیست دوتا کوچه بالاتر است. حضرت آقا فرمودند بله میدانم ولی میخوام قبل از اینکه بریم اون هیئت یه سری هم به اینجا بزنیم.من هم ماشین را کنار حسینه پارک کردم و بعد از اینکه دست آقا را گرفتم وارد حسینه شدیم. حدود پنج یا شش نفری بودند و منبری جوانی هم در آن جلسه داشت سخنرانی میکرد. تا حضرت آقا را دیدند صلوات فرستادند و منبری هم که گیج شده بود فقط تشکر و عذرخواهی میکرد. رئیس هیئت هم گریه کنان دست آقا را بوسید و بلافاصله برای ما دو نفر چای آورد و اشک توی چشمام جمع شده بود. وبلافاصله از حسیه رفت بیرون. نمیدونم چی شد که دیدم مسجد پر از جمعیت شد. علی الظاهر , رئیس هیئت دویده بود بیرون و صدا زده بود که آیت الله مصطفوی اومده و مردم را جمع کرده بود..... بعد از سخنرانی همه نشستند و میکروفن جلو حضرت آقا گذاشتند که دعا فرمایند.......واقعا حس عجیبی به من دست داده بود....بعد ازاینکه سوار ماشین شدیم به آقا عرض کردم: آقاجون اشتباهی نیامدیم؟ اینجا که قرار نبود بریم؟! آقا فرمودند که میدانم اون هیئتی که میخواستم بروم  پراز جمعیت است اما اینجا دیدم کسی نیست جلسه بی ریا بود حاضر شدم.من برای جلسه حضرت سیدالشهدا (ع) رفته بودم فرقی نمیکرد چه هیئتی ....و در این هنگام رئیس هیئتی که قرار بود به آنجا برویم تماس گرفت و گفت آقا توی جلسه جا نیست من منتظر حضورتون هستم که بعدا به آنجا رفتیم....درس خیلی خوبی برای من بود .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی