۳۹ مطلب با موضوع «مرحوم حضرت آیت الله حاج سید محمد باقر مصطفوی» ثبت شده است

توصیه ی مرحوم آیت الله مصطفوی برای تکریم عید غدیر

 


🎥#توصیه ی مرحوم #آیت_الله_مصطفوی (ره) به خانواده و دوستان نسبت به تکریم داشتن عید الله اکبر ، عید غدیر خم بسیار زیاد بود، و تاکید می‌فرمودند در پوشیدن لباسهای نو، اطعام دادن و عیدی دادن به دوستان و بستگان در این روز بسیار گرانقدر .

#عید_غدیر 
#سخن_عشق

🕊 @sokhaneeshg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی

توصیه آیت الله مصطفوی به خواندن زیارت امین الله و عاشورا

💠حضرت آیت الله مصطفوی(ره) :💠  


بر شما باد، ملتزم به خواندن زیارت امین الله در درجه اول و زیارت عاشورا بعد از نماز صبح .

 

🕊 sokhaneeshg@

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی

سالروز تولد حضرت آیت الله مصطفوی (ره)



اول اسفند ماه سالروز تولد حضرت آیت الله مصطفوی الحسینی(ره)

ایشان در اول اسفندماه سال 1310 در کاشان متولد شدند

شما میتوانید برای خواندن زندگینامه این عالم فرزانه به آدرس زیر مراجعه فرمایید و یا از طریق سرفصل "ابوالمفاخر" ملاحظه فرمایید.

http://mustafavi.blog.ir/page/about-me

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سید مهدی

خاطره ای از زمان ارتحال آیت الله مصطفوی


بخاطر این که چند روزی دیگر به سالگرد عالم ربانی آیت الله مصطفوی مانده در محفلی بودم و صحبت از فضایل و مناقب ایشان به زبان آمد . یکی از دوستانمان بنام  آقای سبکبار تعریف میکرد که به پابوس حضرت ثامن الحجج امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شده بودم. شب هنگام بود در عالم خواب دیدم وارد حرم امام رضا علیه السلام شدم و آنجا خیلی شلوغ بود , به من گفتند اگر میخواهی حضرت را زیارت کنید برو رواق پایین حرم , اونجا نزدیک قبر خود امام است. من از پله اومدم پایین دیدم وای چقدر عالمان و روحانیون سادات اینجا هستند..به من گفتند این جمع  همه از سادات هستند...تعداد زیادی هم خانم بودند....بعد دیدم کنار ضریح حضرت دارند قبر میکنند , به یکی از علمایی که آنجا بود سوال پرسیدم که قبر چه کسی رو جای به این خوبی آماده میکنید...؟فرمودند قبر آیت الله مصطفوی است, قرار بیارند اینجا و خاکشون کنند....از خواب  پریدم.... بعد از اینکه رفتم حرم صبحی تماس با کاشان گرفتم و پرسیدم چه خبر؟ خانواده به من گفتند آیت الله مصطفوی مرحوم شدند....به خانواده خواب را تعریف کردم که خوش بحال ایشان و.....

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سید مهدی

با پنج نفر دوست نشو....

باتوجه به پست قبلی که گذاشتم تعدادی از دوستان با پیام ها و نظراتشان خواستند توضیحی بیشتر برای این امر رسول خدا (ص) عرض کنم. من چون نخواستم حرفی از خود بیان کرده باشم به یک حدیث زیبا از حضرت امام محمد باقر علیه السلام بسنده کردم که بنظرم قبلا نیز بیان کردم .

حضرت امام محمد باقر علیه السلام میفرمانید :با پنج نفر دوست نشو....

1-دروغگو؛زیرااو به منزله سرابی است که دور را به تو نزدیک و نزدیک را از تو دور سازد؛

2-فاسق؛ زیرا او تو را بفروشدبه لقمه ای از خوراکی یا کمتر از آن؛

3- بخیل؛زیرا او تو را محروم می کند از مالش در وقتی که تو نهایت احتیاج را به اوداری؛

4-احمق؛ زیرا او می خواهد به تو سود رساند ولی به تو زیان می رساند؛

5-کسی که قطع پیوندخویشاوندی کرده است زیرا من یافتم او را که در سه جای قرآن از رحمت خداوند به دور شمرده شده

از این حدیث متوجه میشویم که صله رحم چه نقش بسیار زیادی در دین ما دارد.

من بخاطر دارم سوالی از مرحوم آیت الله مصطفوی کردم که:  آقاجان , فلانی و فلانی از بستگان دور هستند  که شاید چند سالی یکبار هم همدیگر رو نمی بینیم. اصرار زیاد میکنند که به منزلشون بروم من هم یقین دارم اهل خمس و نماز وو ... نیستند چیکار کنم؟ دوست هم ندارم بروم ....ایشان فرمودند اولا زیاد تجسس نکن در زندگیشون که اهل چی و چه نیستند و به همین بسنده کن....و دوما قطع رحم نکن گرچه بستگان دور یا دوستان باشند برو به منزلشان تا از این ثواب بی نصیب نشوید.سوما هم هرچی براتون آوردند بخورید وقتی برگشتی پول هرچی که خوردی بعنوان خمس پرداخت کن....هم دعوتشون رو اجابت کردی , هم صله رحم کردی و هم خمس پولشونو پرداخت کردی و با لبخند زیبا منو همراهی نمودند....

۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سید مهدی

توصیه آیت الله ممصطفوی برای پاسداشت روز غدبر

حضرت آیت الله مصطفوی میفرمودند که روز عید غدیر عیدالله اکبر است.دیگه عیدی بالاتر از این نداریم....چرا ما باید فقط نوروز که میشه لباس نو بخریم و بپوشیم , عیدی بدیم و ....چه عیدی بهتر از روز عید غدیر....توصیه میفرمودند بیایید این روز را گرامی داشته , لباسهای نو برای فرزندانتان بخرید, سفره های مهمانی پهن کنید, بهترین عیدی حال چه نقدی یا غیر نقدی در این روز به همدیگر بدهید...کاری کنید که بچه های کوچک این روز را در ذهنشون بماند و لحظه شماری کنند برای این روز

خلاصه این روز را به بهترین نحو جشن گرفته.

معظم له تا پایان عمر شریفشان روز عید غدیر را به نحو احسنت برگزار میکردند و با اینکه چند هزار نفری به دیدارشان جهت عرض تبریک میامدند با گشاده رویی برخورد و به همه آنهانیز عیدی میدادند...

لازم به ذکر است که یکی از زیباترین رسومهایی که در شهرستان کاشان است دیدار با سادات و علما در روز عیدغدیر میباشد که حال و هوای شهر را خیلی تغییر می دهد

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سید مهدی

خاطره ای از کمک حضرت آیت الله مصطفوی به یک مستمند...


خاطره ای که به یاد دارم از حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله علیه این است که حضرت آقا در جیب های قبای خود پولهای متفاوتی میگذاشتند. مثلا جیب راستشون سهم سادات و جیب چپ سهم حضرت امام و جیبهای دیگر هم به نوبه خود پول روزه و نماز  و همچنین صدقه. روزی شخصی جهت کمک خدمت آقا رسیدند و حضرت آقا مثل همیشه دست توی جیب های مختلفشون کردند و بعد از مدتی یکی از جیبهایشان که مقداری پول درآوردند که بشمارند و به این شخص مستمند بدهند. در حین درآوردن یک ایران چک 50 هزار تومانی افتاد و به محض افتادن آن  پول شخص مستمند پاشو گذاشت روی آن پول , دیدم آقا این پا و اون پا میکرد و نیگاه به پولهایش ,  تا رفتم به اون شخص بگم که پاتونو از روی پول بردارید آقا صدایم زد و فرمودند فلانی بیا توی اتاق کارت دارم. من تا رفتم توی اتاق به آقا عرض کردم که فلانی پاشو گذاشته روی پول , برم بهش بگم؟ یعنی چی خجالت نمیکشه که, حضرت آیت الله مصطفوی به آهستگی فرمودند مشکلی نیست من میخواستم مبلغی پول بهش بدم واقعا نیاز مند است البته اینقدر هم نمیخواستم بدم ولی خب نیاز مند دیگه , صبر کن بره بعد با هم بریم بیرون چون من بهش نمیگم که پاشو برداره از روی آن پول که خجالت بکشه و اون هم صد در صد پاشو برنمیداره و تکون نمیخوره و لبخند معنا داری زدند و باچشماشون تایید کردند....بعد از مدتی اومدیم بیرون و دیدم آن شخص پول را برداشته و رفته..واقعا برای من این حرکت آیت الله مصطفوی تعجب آور بود و مدتها در موردش فکر میکردم...روحش شاد و یا و نامش گرامی باد

۱۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
سید مهدی

سالگرد شهادت حجه الاسلام محمدحاجی سلطانی داماد آیت الله مصطفوی

بیست و پنجم شوال سالگرد شهادت شهید راه ولایت 

شهید حجه الاسلام حاج شیخ محمد حاجی سلطانی داماد حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله علیه است

شهید سلطانی پس از اینکه در نجف اشرف توسط حضرت آیت الله العظمی خویی رحمه الله علیه به عقد صبیه آیت الله مصطفوی درآمد , جهت تبلیغ دین به پیشنهاد آیت الله العظمی خویی لبیک نمودند.منتهی آیت الله خویی چند کشور به ایشان پیشنهاد دادند که آمریکا , انگلیس و پاکستان بود .

بعد از اجازه از آیت الله مصطفوی و گرفتن استخاره برای رفتن به کشور پاکستان این آیه آمد: ان الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله والذین اووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض...

که آیت الله مصطفوی بهشون فرمودند هم مهاجرت هست هم جهاد و نهایت هم شهادت....ایشان نیز قبول انجام وظیفه نمودند و در شهر کراچی مقیم شدند ...

در آن حدود سی سالی که در کشور پاکستان بودند , در ترویج تشیع خدمات بسیاری نمودند از تغییر تفکر مردم آن دیار به شناخت واقعی تشیع , معرفت به حضرت امام زمان عج و احکام دین و ...تاسیس ده ها حوزه علمیه و شاگردان بسیار ....ودراین سالها سختیهای بسیاری برای خود و خانواده اش وارد شد.حتی بیاد دارم برای افتتاح یکی از مدارس که به دست ایت الله مصطفوی صورت پذیرفت در مرکز وهابیت به حدی خطرناک بود حتی امکان کشته شدن در مسیر نیز بود , که شبانه واز راههای مخفی و حتی پشت بام ها به آن مدرسه رفتند و مدرسه را افتتاح نمودند و شاگردانی مخلص و قوی تربیت کردند...

ایشان بعد از همه این تلاشها در آخرین سفرشان به ایران در حین خداحافظی فرمودند من وظایف خود را انجام دادم و هیچ آرزویی جز شهادت ندارم....

بالاخره در روز شهادت حضرت امام جعفرصادق علیه السلام در اول دیماه ٧٩ درسن ۵٩ سالگی در حالی که لباده سفید رنگ نو که از ایران و توسط آیت الله مصطفوی برایشان ارسال شده بود پوشیده ودرجمع فرزندانش که با ذوق و شوق خاصی میگویند : مثل دامادها شده ای خداحافظی مینماید و به همسرشان خانم دکتر مصطفوی میگویند که من امروز غسل توبه و شهادت کردم و پس از طلب حلالیت خانه را ترک مینمایند و به محض اینکه سوار به ماشین خود میشوند تا به حوزه علمیه برود به دست گروه کثیف وهابیت( گروه سپاه صحابه ) ترور و به درجه رفیع شهادت نایل میگردد...پیکر این شهید پس از انتقال به ایران در آرامگاه آیت الله مصطفوی تشیع و دفن میگردد.

روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد


۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مهدی

ادامه سفر آیت الله مصطفوی با امام موسی صدر

بعد از آنکه مرحوم آیت الله مصطفوی در منزل علامه سید محمد حسین فضل الله در لبنان اسکان نمودند و بعد از دیدار امام موسی صدر با  آیت الله مصطفوی به ایشان پیشنهاد و  دعوت نمودند که به اتفاق خانواده همدیگر به حج تمتع مشرف بشوند و معظم له به همراه خانواده بعد از سفر به سوریه و زیارت حضرت زینب سلام الله علیها (در سوریه نیز ماجراهای جالبی بوده که اگر فرصت شد تعریف میکنم). به حج مشرف شدند و سپس به سوریه و نجف و نهایتا به ایران بازگشتند. مطلبی که جالب توجه است در فرودگاه ایران به محض ورود , پلیس فرودگاه با تعجب رو به آیت الله مصطفوی میکنند و عرض میکنند که حضرت آقا شما با این روادید به لبنان , سوریه , مکه مشرف شده اید. حضرت آقا هم از همه جا بیخبر میفرمایند: بله چطور؟ مشکلی پیش آمده ؟ پلیس فرودگاه میفرمایند : نه .... برای ورود شما از عراق نه ولی حضرت آقا شما چطور با این برگه ( برگه جهت تردد ایران و عراق) به چندتا کشور سفر نموده اید. روی این پاسپورت یا روادید نوشته مخصوص ایران و عراق و اصلا نمیتوانستید جای دیگه ای  مسافرت کنید....بعد از آقا استقبال نموده و میگویند  که خداچقدر شمارا دوست داشته که هم زیارت عتبات رفتید هم سوریه هم حج مشرف شدید ضمن اینکه لبنان هم رفتید.....زیارتتون قبول باشه که چشم ماموران به روی این پاسپورت  بسته شده بوده است و میخندند...

۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
سید مهدی

خاطره ای جالب از دیدار امام موسی صدر با آیت الله مصطفوی

از خاطرات مرحوم حضرت آیت الله مصطفوی رحمه الله علیه که به یاد دارم دیدار امام موسی صدر از ایشان در لبنان میباشد .

سفر ایشان درسال 1351 به لبنان به درخواست علامه سید محمد حسین فضل الله رحمه الله بود که در منزل ایشان اسکان داشتند و

پس از شندین حضور ایشان عده ای از علمای لبنان به دیدار ایشان آمدند . این سفر  شروع و پایانی جالبی داشت که به مرور بیان خواهم نمود.

پس از ورود به لبنان , امام موسی صدر با شنیدن حضور ایشان در لبنان و جهت دعوت از آیت الله مصطفوی به دیدار معظم له میروند. از نکات جالب این دیدار این بود که حضرت آقا تعریف میکردند به محض اینکه مردم آن منطقه شنیدن که امام موسی صدر میخواهند به این محل بیایند زن و مرد مسیحی و مسلمان فرق نمیکرد صف کشیده بودند تا ایشان را ببیند و وقتی ماشین ایشان را که با اسکورت آمده بود دیدند دست تکان میدادند و ابزار محبت میکردند. ایشان میفرمودند برایم خیلی جالب بود که حتی زن های مسیحی هم روسری سر کرده بودند و بعد از دیدن ایشان آن عده که میتوانستند عبای امام موسی صدر را میبوسیدند و دور و اطراف منزلی مسکونی ما جمع شده بودند البته پلیس اجازه حضور در منزل را به مردم  نمیداد.و بعد از رفتن ایشان که برای دیدار و دعوت از اینجانب امده بودند , مردم آن منطقه به دیدار اینجانب آمدند ....ادامه دارد

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مهدی

خوابی از آیت الله مصطفوی

دیروز خانمی بهمراه فرزندش پشت درب منزل آیت الله مصطفوی ایستاده بودند , و اون خانم خوابی عجیب تعریف کرد , ایشون فرمود چند شب پیشا خواب دیدم که به همچین مکانی اومدم و جمعیتی پشت درب منزل آقا ایستاده بودند و با آقا ملاقات داشتند .من هم به دیدن آقا اومدم و برای فرزندم ازش دعا خواستم.ایشون فرمودند موفقیت خوبی خواهند داشت و دعایی نوشتند و به من دادند.من هم الان بهمراه فرزندم و همسرم به همون محلی که در خواب دیدم اومدم تا ببینم اگر همچین آقایی است برای پسرم که فردا کنکور داره برسم تا براشون دعا بخونه.الان درب منزل رسیدم , تا عکس آقا را بالای درب منزل دیدم, خشکم زد, این همان آقایی بود که در عالم خواب دیده بودم , حالم خیلی دگرگون شد , من نه میشناختم ایشون رو و نه میدانستم فوت کرده , باتوجه به اینکه آیت الله زاده مصطفوی هم از قم نیامده بودند لذا از من خواستند که مزار ایشون رو معرفی کنند که شب جمعه برسر مزار ایشون بروند تاهم فاتحه بخوندند برای روحش و هم در مزار ایشون نذری برای فرزندش کند و بایک حالتی خاص از من خداحافظی کردند.

باآرزوی موفقیت برای همه کنکوریها, جهت شادی روح همه اموات , علما , صلحا و شهدا , بالاخص روح ایت الله مصطفوی بخوانیم حمد و سوره و صلواتی بر محمد و ال محمد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سید مهدی

فیلم : آثار زیارت امین الله و عاشورا از لسان حضرت آیت الله مصطفوی

این کلیپ قطعه ای از فیلمی میباشد که توسط موبایل و در زمان کسالت حضرت آیت الله حاج سید محمد باقر مصطفوی رحمه الله علیه  تهیه شده است . در این فیلم قطعه ای از سخنان معظم له  درباره آثار زیارت امین الله و زیارت عاشورا که برای خودشان تجربه شده است, میباشد

لازم به ذکر است که این کلیپ از معدود فیلم هایی است که از معظم له بجا مانده است.

جهت شادی روح پرفتوح آن عالم صمدانی در این شب بسیار گرانبها , شب پایان مهمانی خدا و شب عید فطر فاتحه و ذکر صلوات.

 

دریافت
توضیحات: آثار زیارت امین الله و عاشورا از لسان آیت الله مصطفوی

۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
سید مهدی

توصیه حضرت آیت الله مصطفوی به شخصی در شب های قدر

یکی از دوستانم میگفت:خدمت آیت الله مصطفوی رسیدم و به ایشان عرض کردم آقاجون یک دعایی کن که خدا مارا بطلب مکه و حاجی بشیم.فکرنکنم این اتفاق بیفته باید پول داشته باشیم که نداریم.حضرت آقا لبخندی زدند و فرمودند : شب های قدر استمرار به خواندن هزار بار سوره قدر داشته باش و زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.شما بخون اثرش را میبنی . من هرسالی که هزار تا سوره قدر میخوانم همان سال مشرف میشوم. شک نکن.

دوست گفت من هم گوش کردن و رمضان آن سال هزار تا سوره قدر خوندم.....

یکی از روزهای که برای درمان به مطب دکتر رفته بودم , یکی از رفقای هیئتی که سابقه مدیریت حج داره اومده بود دم خانه ما برای گرفتن پاسپورت و .....خانمم تماس گرفت که حاجی اومده میگه میخواد بعنوان خدمه بفرستدت مکه چیکار کنم....واقعا شک شده بودم....اون سال بدون اینکه هزینه ای کنم مشرف شدم و در مکه و مدینه خیلی برای آقا دعا کردم....

لازم به ذکر است حضرت آیت الله مصطفوی بعد از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء در همه ایام رمضان بالاخص شب های قدر شروع میکردند به خواندن اذکار این ایام از دعاهای بعد از نماز گرفته تا دعای افتتاح تا به منزل میرسیدند. به حدی که بعد از خواندن افتتاح ایشان افطار میکردند و تا سحر قبل از اینکه برای سخنرانی به مسجد بروند یکسره درحال خواندن قرآن و دعا بودند....

جالب اینجاست که بعد از خواندن نماز جماعت صبح یک استراحت کم و صبح ساعت 8 درب منزل برای عموم مردم باز بود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سید مهدی

از نظر آیت الله مصطفوی خدمت به مردم بهترین توشه برای آخرت است

فرزند مرحوم آیت الله حاج سید عباس کاشانی که از آخرین شاگردان حضرت آیت الله قاضی بودند تعریف میکرد: که ابوی ایشان همیشه میفرمود : نمیدانم چرا آقای مصطفوی رفتند کاشان؟ ایشان با توجه به جایگاه علمی  که در محضر آیت الله العظمی خوئی داشتند و از شاگردان برتر ایشان بودند برای چی به قم تشریف نیاوردند......بهترین جایگاه از نظر مرجعیت و ترویج شاگرد در قم براشون فراهم بود....

من به ایشان عرض کردم : با توجه به شناختی که از آیت الله مصطفوی داشتم و چند باری هم ازشون سوال پرسیدم که شما چرا کتابهای خود را چاپ نمیکنید , چرا قم مشرف نمی شوید , فرمودند : من برای خدمت به مردم اومدم, چیزی که توی اون دنیا به درد من میخوره خدمت به مردم است . آمدم کاشان درب منزل حضرت والد خود را باز کنم و گره ای از کار مردم باز کنند .

از نظر آیت الله مصطفوی خدمت به مردم بهترین توشه برای آخرت است . ایشان می فرمودند بسیاری از آقایون هم بیانشان بهتر است از من , هم قلمشان...اینجور مسائل فقط مسئولیت آدم را زیاد میکنه....آن دنیا باید جواب تک تکشون  را داد خیلی سخت......با اینکه همیشه اعتقاد دارم که مثل یک ماهی هستم که افتادم توی خشکی.....و هیچ کس توی شهر خودم از علم و آنچه آموختم استفاده نمیکند..اما چاره ای نیست...

لازم به ذکر است درب منزل معظم له همیشه و بدون در نظر گرفتن ساعت خاصی,  برای مردم و رفع مشکلاتشان تا پاسی از شب باز بود , به حدی که گاها همسایه ها نیمه شب درب منزل را می بستند

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مهدی

خاطره ای از کمک مالی حضرت آیت الله مصطفوی

شخصی که نخواست نامش گفته بشه بیان میکرد: جهت حاجتی مستاصل بودم حدود چهارصد هزارتومانی نیاز داشتم.دوستان منزل حضرت آقا را معرفی کردند تا مشکلمو آنجا حل کنم.لذا یک روز جهت این درخواست به منزل حضرت آیت الله مصطفوی رفتم.بعد از چند دقیقه ای که نشسته بودم, حضرت آقا به آقا سیدی که آنجا چای میریخت ,فرمودند برای ایشان لطفا چای بریزید, تا سید بیرون رفتند چای بیارند , من و ایشان در اتاق تنها بودیم که آقا یه مقدار پول در دستم گذاشت وفرمود تا ایشان نیامده بردار و در جیبت بزار , دیگه من خجالت کشیدم که مشکلمو بیان کنم و بگم چقدر کسری دارم,خلاصه بعد از صرف چای منزل آقا را ترک نمودم.وقتی دست توی جیبم کردم که ببینم چقدر به من پول داده, دیدم هشت تا پنجاه هزار تومانی به من داده و این دقیقا همان پولی بود که میخواستم......البته دفعه های دیگر هم تا آخر عمرشریفشان منزل آقا میرفتم , ولی ایشان بیش از پانزده هزار تومان به من نمیدادند....و اون روز نمیدانم چی شد که آقا پنهانی عین همان مبلغ درخواستی مرابدون بیان کردنش به من دادند....خداوند ایشان را غریق رحمتشون کنه

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سید مهدی

خاطره ای جالب از حضرت آیت الله مصطفوی

یکی از دوستانم بنام مهدی قاسمی تعریف میکرد که خدمت حضرت آقا رسیدم...ایشان روبه من کردند و فرمودند : آقا مهدی شما دنبال شغل جدید رفتی؟....من هم نه تایید کردم و نه تکذیب و در فکر این بودم که ایشان از کجا میدونند من یک شغل دیگه در نظر گرفتم عرض کردم چطور ؟! که ایشان صحبتی نکردند.... اون روز گذشت.

بار دیگر خدمت آقا رسیدم و ایشان باز همان سوال را از من پرسید و من درحالیکه تا حالا به کسی نگفته بودم باز پرسیدم چطور آقاجون..؟....ایشان فرمودند: آقای مهدی مشکلی در کارتون وجود داره که تا آن مشکل حل نشه موفق نخواهید بود...مشکل را جویا شدم و ایشان باز فرمودند: آقا مهدی..... یکی از آنهایی که باهاشون کار میکنی نماز نمیخونه و ...من با حال تعجب که آقا از کجا فهمیده و این کاری که جدیدا شروع کردم، کسی اطلاع نداره ,  منزل ایشان را ترک نمودم.

و این قضیه را به  شریکم  گفته و یک روز بعد از اینکه جهت استراحت و صبحانه نشسته بودیم از کارگرها خواستم که به این نون و نمکی که با هم میخوریم  کدام یکی از شماها  نماز نمیخونه، یکی از آنها گفت من نماز نمیخونم چطور؟! و من قضیه را گفتم و ایشان گفت راستش چند مدتی است ازدواج کرده و به واسطه این که کارمون از صبح زود آغاز میشه و در منزل نیز حمام نداریم این امکان برای من نیست و متاسفانه ناپاک هستم، لذا نماز نخوندم در این چند مدت .... بعد از این جملات شریکم گفت اول بریم منزل ایشون یک حمام بسازیم و بعد اقدام خواهیم کرد...

بعد از مدتی در خیابان حضرت آقا را دیدم و ایشان با خنده فرمودند که آقا مهدی ان شا الله رفع مشکل شده و موفقیتی در کارتان خواهد بود. و الحمدلله بعد از آن موفقیت چشم گیر و درآمد بسیار هنگفتی نصیب ما شد ...

و من هنوز هم مانده ام که حضرت آقا  کجا فهمیده بود  شغل جدیدم را ...و چطور از نماز نخوندن کارگرم و ...؟!

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مهدی

خواب دیدن یکی از مریدان آیت الله مصطفوی

امروز مانند همه شبهای جمعه در مقبره آیت الله مصطفوی رحمه الله جهت فاتحه نشسته بودیم که یکی ازدوستان بنام آقای قاسم پوران یکی از مریدان آیت الله مصطفوی خوابی را تعریف کردند که قابل تامل بود....ایشان میگفتند :دوروز قبل از ارتحال آیت الله مصطفوی خواب دیدم که رفتم مسجد سرپله(یکی از مساجد کاشان و محله کودکی حضرت آقا) دیدم جمعیت بسیار زیادی جمع هستند به حدی که پشت بام ها هم پراز جمعیت و آیت الله مصطفوی هم بالای منبر و سخنرانی میکنند , از خوشحالی که حالشون خوب است صلواتی فرستادم و همه جمعیت صلوات فرستادم.....دیدم حضرت آقا در بالای منبر دستانش را بلند کردند آنچه یادم میاد ایشون فرمودند :من با پیامبر هستم و پیامبر هم با من است....منم بلند گفتم صلوات....بعد آقای پوران گفتند از آن خیابان تا چشم کارمیکرد مانند نمایشگاههای گل خیابانها پر از گل بود .من هم توی این خیابان ها حرکت میکردم تا رسیدم به مزار دشت افروز که مقبره حضرت آقا انجاست....به حدی در و دیوار و زمین پر از گل بود که باور کردنی نبود گلستان عجیبی بود و من مات و مبهوت که اینهمه گل از کجا آمده.... از خواب بیدار شدم و در فکر بودم که چه خوابیدی بود که اینهمه جمعیت و اینهمه گل....فردای آن روز خدمت آیت الله زاده مصطفوی رسیدم و خواب را تعریف کردم...ایشان به فکر فرو رفتند و فرمودند....خواب عجیبی است به نظر قرار است از کسی استقبال بشه و ان شا الله بخیر باشد ولی خوشابه سعادتش که اینجور تدارک دیده شده براش....و فردای آن روز خبر ارتحال حضرت آیت الله مصطفوی راشنیدم .....چشمانش پرازاشک بود و میگفت همه غمهای عالم از دلم میرفت وقتی خدمتش میرسیدم منو بغل میکرد و میبوسید چای برام میریخت ...حسن خلق ایشان را در هیچ کس ندیدم...همه کسانی که آنجا بودند تایید کردند و گفتند واقعا خوش برخورد و مهربان بود...بعد همه فاتحه خواندند....شب جمعه است نثار روح همه علما صلحا شهدا پدران و مادران, مدافعان حرم و روح این عالم فرزانه بخوانید حمد و سوره و صلوات

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مهدی

بیان خاطره ای زیبا از مرحوم آیت الله مصطفوی

یکی ازدوستانم به نام آقای حسین دانش تعریف میکرد, که یک روز خدمت آیت الله مصطفوی رسیدم وعرض کردم که اگر ممکنه به فلان زیارت خارج از شهر مشرف بشویم...آقا هم قبول کردند. یک روز بعد از نماز جماعت ظهر درب منزل بودم هوا هم گرم بود .به آقا عرض کردم:آقاجون یک دعایی کن یه کم باران بیاید حال و هوامون عوض بشه.اقای دانش درحالیکه بیاد آن خاطره گریه میکرد قسم میخورد که حضرا آقا روبه قبله کرد و دعایی خواند و فرمودند ان شا الله عنایت میکنه خدا....ایشون میگفت از شهر خارج نشده بودیم که باران خیلی خوبی گرفت....کلی ذق کرده بودم....خلاصه بعد از زیارت.... آقا فرمودند خیلی خسته ام میخواستم دراز بکشم .اشکالی نداره گوشه ی یکی از این حجره ها بخوابم .عرض کردم حضرت آقا صبر کنید خادم حرم را ببینم و باز میگردم تا کلید یکی از این حجره ها را بگیرم....وقتی به خادم گفتم که آقا اومده...ایشان خب نمیشناختند به همراه ایشون اومدیم آقا را ببینه...دیدیم بله اقا کنار حجره دراز کشیده و خوابیده..خادم گفت این آقا را کجا پیدا کردی؟چرا اینجا خوابیده ...زودتر میگفتی... اصلا بریم منزل ما...گفتم که آقابیدار شه میپرسم.دیدم خادم گفت من طاقت ندارم بیدارش میکنم و دیدم پای آقا رابوسید که یهو آقا بیدار شدن و نشستند و خادم حرم به اصرار فراوان آقارا به منزلشون دعوت کرد....بعد دیدم که خادم حرم به همه فامیل تماس میگرفت که چنین آقای نورانی اومده بیایید منزل ما....چندی نگذشت که خونه این بنده خدا شلوغ شد...و اذان مغرب شد و آقا شروع به نماز خواندن کردند و همه نماز جماعت خواندند....بین دو نماز ازطرف خانم ها سر و صدایی بلند شد و آقا نگران شدند که چی شده...وقتی جویا شدیم یکی از خانم ها گفت من بیمار هستم خیلی دعا کردم.دیشب خواب دیدم که دارم نماز جماعت میخوانیم و این آقا امام جماعت بود وقتی وارد منزلتان شدم او صحنه خوابم رو دیدم حالم دگرگون شد.من ایشان را فقط در خواب و بصورت امام جماعت دیده بودم و اینجا هم همین صحنه تکرار شد ....همه برای شفای ایشان دعا کردند.....بعد آقای دانش درحالیه که چشمانش پراشک و قرمز شده بود , گریه کنان از من خداحفظی کردند و رفتند.

شب جمعه است نثار روح همه اموات, علما و شهدا مراجع گذشته , شیعیان امیرالمومنین از مشرق تا مغرب عالم ,بخصوص روح آیت الله مصطفوی حمد و سوره وصلوات

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی

خطبه بدون نقطه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به دست خط آیت الله مصطفوی

جمعی دوستان برای اینکه  یادگاری از آیت الله مصطفوی بگیرند و دست خط معظم له را داشته باشند , درخواست نمودن یکی از خطبه های حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را ایشان مرقوم فرمایند. و ایشان خطبه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام که در مراسم عقد حضرت رسول اکرم(ص) و ام اسلمه ایراد فرمودند را نوشتند. البته ایشان فرمودند که بایستی خودتان بررسی کنید و اصلاح نمایید  آنچه در ذهنم بود نوشتم. عکس زیر متن دست نویس مرحوم آیت الله مصطفوی رحمه الله علیه


۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی

خاطره ای از مرحوم آیت الله العظمی خوئی از زبان مرحوم آیت الله مصطفوی

 

چند هفته قبل از ارتحال آیت الله مصطفوی در محضر مبارکشون بودم در حالی که کسالت زیادی داشتند و سخنی نمی گفتند ،  در مورد مرحوم حضرت آیت الله العظمی خوئی پرسیدم که اگر خاطره ای از ایشان دارید بفرمایید.

 حالت ایشان تغییر کرد و کمی آرامتر نشسته و فرمودند روزی در اتاق در محضر حضرت آیت الله العظمی خوئی رحمه الله علیه نشسته بودیم.روبه من کردند و فرمودند: میخواهم مطلبی را بگویم که تابحال به کسی نگفتم و شما اولین نفری هستی که میخواهم تعریف کنم. و ایشان فرمودند: " من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینیه بودم, بیشتر مقید به آداب و سنن و اذکار بودم, و گاهی در مجلس پرفیض مرحوم آیت الله سید علی قاضی شرکت میکردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره میبردم.تا اینکه به ایشان عرض کردم : چیزی به من یاد بدهید که من انجام دهم. و ایشان دستور العملی فرمودند برای چهل روز. روز چهلم برای من حالت مکاشفه ای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس میگویم و در منزل نشسته ام و مردم می آیند و میروند, نماز جماعت و مراجعات مردم و حالات گوناگون خودم را مانند آیینه ای که در پیش رویم باشد , تماشا میکنم, تا این که رسید به جائی که یک مرتبه شنیدم کسی بالادی گلدسته حرم می گوید "انا لله و انا الیه راجعون " ایها الناس با کمال تاسف ایه الله خوئی از دنیا رفت. و در اینجا آن حالت از من برطرف شد و به حالت عادی برگشتم. "در این حال من و ایشان شروع کردیم به گریه کردن و مدت زیادی هردو گریه میکردیم...

لازم به ذکر است که مرحوم آیت الله مصطفوی در حالی که اشک از چشمان مبارکشون می آمد و صورتشان خیس شده بود , دیگر مطلبی نگفته و  باز سکوت اختیار نموده ......

عجب رابطه ای زیبایی بوده  بین شاگرد و استاد . خدا هردوی آنها را غریق رحمت بیکران خود بگرداند.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سید مهدی