ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ پرسید : به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ؟
ﻫﺮﯾﮏ
ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ، ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ. ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ پوست
ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ … ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ
ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻟﻮﮐﺲ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ، سپس ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ
ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ و ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ زیبا ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ
ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ … حال ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ !!!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ؟ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ، ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ… ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ انسانها نیز این چنین است !
سوگند به روز در آن هنگام که آفتاب بر آید...
و سوگند به شب هنگامی که آرام گیرد
که پروردگارت هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده...
آیا تو را گمشده نیافت؟پس هدایت کرد.
آیا تو را نیازمند نیافت؟پس بی نیاز نمود...
سوگند به این شهر مقدس...که ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم و زندگی اش پر از سختیست..
پس از صبر و نماز کمک بگیرید..
و همگی به ریسمان الهی جنگ زنید...
که همانا خداوند با صابران و تقوا پیشه کنندگان است...
حضرت امام رضا علیه السلام میفرمایند :
هفت چیز بدون هفت چیز دیگر مسخره است:
1-کسى که به زبان استغفار کند و در دل پشیمان نباشد ،خود را مسخره کرده،
2- کسى که توفیق از خدا بخواهد و کوشش نکند،خود را مسخره کرده،
3- کسی که بهشت خواهد و بر سختیها صبر ننماید،خود را مسخره کرده،
4- کسی که از آتش به خدا پناه برد و از لذت دنیا دست نکشد،خود را مسخره کرده،
5-کسی که مرگ را یاد کند و آماده آن نشود،خود را مسخره کرده،
6-کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او نباشد،خود را مسخره کرده،
7- کسی که در گناه اصرار ورزد و بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند،خود را مسخره کرده است
منبع:
تحریر المواعظ العددیة
صفحه : 470
زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای
درگیر کرد. داشت با زحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری
که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی
ها !
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه میشوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم.تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینهارو وظیفه خودم میدونم.
چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.
جای همه دوستان بسیار خالی , همانطور که قول داده بودم , در دیار عشق , در حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام , حضرت اباعبدالله الحسین علیه ااسلام. کاظمین و همچنین سامرا به یاد همه و همه بودم و به نیت همه دوستان دو رکعت نماز خوانده و از حضرات معصومین(ع) خواستم که حوائج همه دوستان , مخصوصا اونهایی که التماس دعا گفته بودند , برآورده نمایند. ان شاء الله توفیق زیارت اربعین برای تک تک شما عاشقان ولایت برای سال بعد فراهم شود .... دوستانی که درد دلهای خودشان را به من گفته بودند و مرا قابل دونسته بودند تا غصه های درونشان را به من بگویند....مخصوص این دوستان جداگانه زیارت کرده و نذری به دل گرفتم در آن دیار تا مشکلاتشان به اذن و قوه خداوند و عنایت اهل بیت (ع) حل شود.....ممنونم از همه دوستانی که در پست قبلی اینجانب پیغام گذاشتند...خداوند به همه توفیق علم و عبادت و بندگی عنایت فرماید و حاجت روا شوند.
یاعلی
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی, حال که قرعه به نام حقیر در آمده و برای حضور در مراسم اربعین حسینی علیه السلام راهی کربلای معلی شده ام ، تقاضا دارم دعا کنید این سفر موجبات استحاله ی روحی این بنده ی گنهکار را فراهم کند. ان شا الله
امیدوارم این توفیق نصیب همه محبین اهل بیت بشود.
لحظه ای که سالیان سال است آرزوشو دارم و از بس از زبان دوستان شنیده بودم که هرچندبار کربلا بروی اربعین یه چیز دیگه...واقعا دلشوره ای شدید گرفته تمام وجودم را که آیا این توفیق تا پایان نصیب من خواهد شد؟...
دعاگوی همه هستم و منو حلال کنید
یا علی
این کلیپ رو بارها دیدم و شنیدم باهاش حال کردم ,دوست دارم شما هم ببنید...........
کلیپ زیبایی است دیدنش ارزش داره
توضیحات: علی اکبری - کاشان
سومین سالگرد ارتحال حضرت آیت الله مصطفوی در روز هفتم صفر شام شهادت حضرت امام حسن علیه السلام در مسجد آیت الله مصطفوی برگزار شد .در این مراسم که با حضور علما , مسولین شهر , ادارات وسازمانهاو اقشار مختلف مردم برگزار شد .
در این مراسم با تلاوت قاریان قران ,آقایان اصفهانیان و لطف آبادی آغاز گردید و با مداحی حاج محمود شریفی در مصیبت کریم اهل بیت ادامه داشت و در نهایت با سخنرانی حجه الاسلام حاج سیدمحمدعلی غروی تهرانی به پایان رسید.
بنا به قول صحیح هفتم صفر شهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میباشد و از
دیرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبی علیه
السلام می دانند و شیعیان عراق و سایر کشورها نیز در این روز برای سبط
اکبر؛ امام مجتبی علیه السلام اقامه عزا می کنند
هفتم صفر شهادت کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام بر ساحت مقدس حضرت بقیه الله الاعظم تسلیت باد.
از کریم اهل بیت حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خود داشتن است. (تحف العقول، ص 227)
از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها. (تحف العقول، ص 227)
از امام علیه السلام پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند:جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم. (تحف العقول، ص 227)
از حضرت امام حسن علیه السلام معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی.
بخاطر این که چند روزی دیگر به سالگرد عالم ربانی آیت الله مصطفوی مانده در محفلی بودم و صحبت از فضایل و مناقب ایشان به زبان آمد . یکی از دوستانمان بنام آقای سبکبار تعریف میکرد که به پابوس حضرت ثامن الحجج امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شده بودم. شب هنگام بود در عالم خواب دیدم وارد حرم امام رضا علیه السلام شدم و آنجا خیلی شلوغ بود , به من گفتند اگر میخواهی حضرت را زیارت کنید برو رواق پایین حرم , اونجا نزدیک قبر خود امام است. من از پله اومدم پایین دیدم وای چقدر عالمان و روحانیون سادات اینجا هستند..به من گفتند این جمع همه از سادات هستند...تعداد زیادی هم خانم بودند....بعد دیدم کنار ضریح حضرت دارند قبر میکنند , به یکی از علمایی که آنجا بود سوال پرسیدم که قبر چه کسی رو جای به این خوبی آماده میکنید...؟فرمودند قبر آیت الله مصطفوی است, قرار بیارند اینجا و خاکشون کنند....از خواب پریدم.... بعد از اینکه رفتم حرم صبحی تماس با کاشان گرفتم و پرسیدم چه خبر؟ خانواده به من گفتند آیت الله مصطفوی مرحوم شدند....به خانواده خواب را تعریف کردم که خوش بحال ایشان و.....
خداحافظ مُحَرَّم ...
نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان...
بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...
بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت...
با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى...
مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى
"صَفر"ى که دارد از "سَفَر" مى رسد...